سلام
امروز ۸۷.۱.۶ بالاخره بعد از چند روز دوندگی از مسافرت افتادن بعد از کلی نگرانی وحتی عصاب خوردی ساعت ۱۵:۰۴ برادرم از بیمارستان زنگ زدو عمو شدنم و تبریک گفت.
خیلی خوشحالم هنوز ندیدمش نمی دونم تو اولین برخورد چیکار باید بکنم
دوستم میگه دستهاش و ببوس صورتش حساس بالاخره بچه است دیگه تازه اونم دخترهمونی که خیلی آرزوش و داشتم .
اسمش مائده است مادرم از تو قرآن درآورد .
امیدوارم برادرزاده ام(مائده) و تموم بچه های کوچولوی خوشگل بزرگ بشن و توی تمامی امتحانات زندگیشون سربلند بیرون بیان. الهی آمین
سلام
منم بهت تبریک می گم
امیدوارم هر دوتون موفق باشین